خوندنشون خالی از لطف نیست... :)

زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم


زندگی املا نیست که آن را به ما بگویند!

زندگی انشایی است که باید خود آن را بنگاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

دانلود کلیپ

پازل آبی دشمن و خودکفایی  shia muslim


ارجاع به سایت مرکزی برایی دانلود   کلیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

قصه...

به نام خدا

امروز همراه خواهر کوچیکترم رفته بودیم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. جشنواره قصه گویی برگزار شد. مرحله ی شهرستان بود، بچه هایی که انتخاب شدن واسه مرحله ی استانی و بعد کشوری و بعد بین المللی خواهند رفت.

من میهمان بودم که قرار بود یه قصه تعریف کنم.

یه پدربزرگ و چندتا مادربزرگ هم بودن که قصه تعریف کردن. چند مادر هم بودن که قصه گفتند.

داستانی که من تعریف کردم درباره ی خروس و روباه بود و نتیجه اش هم دروغ نگفتن بود....

ــــ

این روزها قصه گفتن واسه بچه ها خیلی کم شده، مادرها حوصله ندارن دنبال کتاب قصه ی خوب گردن و برای بچه هاشون تعریف کنن...

قصه گفتن یکی از راه های آموزش به بچه هاست... کودکان از ماجراهایی که واسشون تعریف میشه عبرت میگیرن و یادشون میمونه چه واقعه ای تو قصه ای که براشون تعریف کردیم رخ داده بود... 

پس چقدر خوب میشه اگه بتونیم برای بچه هامون یا خواهر و برادر کوچیکترمون قصه های آموزنده تعریف کنیم، بچه ها از نزدیک هاشون مثل پدر و مادر یا خواهر بو برادر یا خاله و ... بهتر از غریبه ها یاد میگیرن، چون اون ها رو دوست دارن به حرفشون گوش میدن.

شاید بگین بچه ها گوش نمیدن؛ اگه قصه جذاب باشه خود قصه خودش رو میگه:" بگذاریم قصه خود، خود را بگوید"


...


خودتون بیشتر دنبالش باشین.

عزت زیاد


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
م.نوری

بافتنی...

به نام خدا


به نظر من آدم باید همه مهارت هایی که تو زندگی ممکنه یه روز لازمش بشه رو بلد باشه...

به لطف خدا بنده قلاب بافی بلدم

خوب الحمدلله

تا اینجاش که خوبه

ولی نمیدونم چرا بقیه وقتی می بافم یه جوری بهم نگاه می کنن، شوهرم که یه بار بهم گفت مثل مادربزرگا میشی وقتی میبافی...

میخوام بدونم مگه هنر زمونه میشناسه؟! 

مثلا آیا بعد از گذشت سالهای سال دیگه کاشی های قشنگ درست کردن واسه خونه ها یه کار خسته کننده و مرتبط با قدیمیاس؛ یعنی مثلا یه جوون نمیتونه همون کاشی هارو درست کنه واسه یه ساختمون امروزی؟؟؟؟!!!!

به نظر من اصلا یه دختر، یه خانوم، یه زن خوب باید از هر انگشتش یه هنر بریزه... بعله

اصلا لباسای زمستونی خونه رو باید خاتون خونه ببافه، خیلی هم قشنگ تر از ماشینیا میشه... والّا

امیدوارم ارزش قائل بشیم واسه هنرهای اطرافیانمون

وقتی خواهرمون یه هنری داره تشویقش کنیم نه اینکه مسخره ش کنیم...

وقتی برادرمون یه مهارتی بلده بهش دلگرمی و امید بدیم نه اینکه سربسرش بذاریم...

از خدا میخوام هرکس هرجایی با هر هنری که بلده سالم و سلامت باشه...

عزت زیاد


اینم کفش و کلاهیه که واسه پسرخالم که آبان دنیا میاد بافتم... ^ـ^

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

قدرت مردم

10521737-7309-l.jpg (605×558)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

مشکلات

یاحق


به دنبال کسی نباش که تمام مشکلاتت را حل کند!

به دنبال کسی باش که در رویارویی با مشکلات همراهت باشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

جنگ نرم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
م.نوری

تصاویر امام رضایی

به نام خدا

غلام رضا بودن عزتی است که بر سر هر کسی نمیگذارند!!


یه سری تصاویر امام رضایی تو ادامه مطلب هست...

11653563-2030-l.jpg (800×600)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
م.نوری

تولید داخلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
م.نوری

بخوان ما را...

به نام خدا



بخوان ما را

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای ناچیز

صدایم کن

آموزگار قادر خود را

قلم را، علم را، من هدیه ات کردم

بخوان ما را

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را

سوی ما باز آ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل

پروردگارت با تو می گوید

تو را در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا، من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکی، یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را

تو خواهی یافت

که عاشق می شوی بر ما

و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته می گویمف خدایی عالمی دارد

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسب های خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن، اما دور

رهایت من نخواهم کرد

بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب

تو غیر از ما خدای دیگری داری؟

رها کن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود

تو غیر از ما چه می جویی؟

تو با هرکس به جز با ما، چه می گوئی؟

و تو بی من چه داری؟ هیچ!

بگو با ما چه کم داری عزیزم، هیچ!!

هزاران کهکشان و کوه و دریا را

و خورشید و گیاه و نور و هستی را

برای جلوه ی خود آفریدم من

ولی وقتی تو را من آفریدم

بر خودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والا ترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو، چیزی چون تو را کم داشت

تو ای محبوب ترین مهمان دنیایم

نمی خوانی چرا ما را؟؟

مگر آیا کسی با خدایش هم قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

اگر در روزگار سختیت خواندی مرا

اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟

که می ترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور

آن نا مهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت، خالقت

اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم

آیا عزیزم، حاجتی داری؟

تو ای از ما

کنون برگشته ای، اما

کلام آشتی را تو نمیدانی؟

ببینم چشم های خیست آیا، گفته ای دارند؟

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من

بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم

شروع کن، یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
م.نوری